نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را...

ساخت وبلاگ
هو السلام ١. سلام ٢. روزهای برفی واقعا اصلا به درد کار کردن نمی خورند! نمی شود همه اش دل آدم پیش برف ها باشد و دلش بخواهد برود گلوله برفی توی یقه رفقایش بیاندازد و بخواهد کار هم بکند... دلم می خواست با پسرم می رفتیم برف بازی. اشتیاق وصف ناپذیری در تجربه چیزهای جدید دارد... ٣. ردپایی را دنبال کردم در برف، سقوط کرده بود در عمق تنهایی... سیدحسین دریانی نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 18:03

هو حی الذی لایموت   علاقه قلبی خیلی زیادی به آقای هاشمی داشتم. خیلی زیاد. فوتشون عمیقا ناراحتم کرد. اما وقتی خبر درگذشتشون رو شنیدم این جمله بود که خیلی زیاد مشغولم کرد که "هر چه بود هر چه کرد هر چقدر معروف بود هر چقدر مهم و موثر بود رفت ... حالا عملش تمام شد و حسابش شروع شد ..."  به این فکر کردم که محل کارش کنار بیت بود و لابد پر از تجهیزات پزشکی، خانه اش جماران بود و کنار بیمارستان قلب، اما باید جایی دچار مشکل قلبی می شد که برود یک بیمارستان آموزشی و آن هم در ساعتی که خیلی از متخصصان نبودند... فکر کردم به این که تازه از خواب بیدار شده و تازه دارد می بیند عالم چه خبر است. به این فکر کردم که با عملش تنهاست. دوستی ها و دشمنی ها تمام شد و ماند خودش و عملش... به این فکر کردم که چقدر خسته بود... چقدر راه رفت چقدر از دوستان نادان و دشمنان باهوش ضربه دید و حالا چشم هایش را بست و رفت...  البته کار با مرگ تمام نمی شود. وقتی برای استراحت نیست...این تازه اغاز سیر جدیدی است که همه ما را به خود می خواند ... فرمود الرحیل وشیک ... کوچ نزدیک است ... برای همه مان ... خدا رحمتش کند و با اولیا خود محشور نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 254 تاريخ : چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت: 12:33

هو الحق      خنده هایت نوید آزادیست ، تک تکش را کتاب خواهم کردچشم هایت مرا سیاسی کرد ، با لبت انقلاب خواهم کرد سرزمینم هزار و اندی سال ، زیر یوغ سیاه تنهاییستشاه باید از این وطن برود ، خانه اش را خراب خواهم کرد وقت آتش بس است با تقدیر ، باید این جنگ ها تمام شودعکس تو قطع نامه ی صلح ست ، روی دیوار قاب خواهم کرد کودتایی بزرگ در راهست ، یک تبانی علیه خوشبختیبا توکل به قلب تو آن را ، زود نقش بر آب خواهم کرد کاش از یک لوازم التحریر ، چند ماژیک نقره ای بخریآسمانم ستاره کم دارد ، سر ِ فرصت حساب خواهم کرد تو سلحشور زندگی ِ منی ، ناجی ِ این تبار درماندهفکر تنهایی ات نباش عزیز ، من تورا انتخاب خواهم کرد ...! رهی کاوه   نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 283 تاريخ : چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت: 12:33